سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سلام...

امروز آخرین روز مدرسه بود بعداز 7سال فرزانگانو ترک کردیم....

بهترین سالها و روزامو تو این مدرسه گذروندم

با بهترین دوستای دنیا آشنا شدم

چقد شیطونی کردیم... چقد خاطره... از رفتن تو تونل  گرفته تا سیب زمینی و رقص شایسته و آذین با آهنگ  "ایجان لباشو" و ناهارایی که میشه سرش دعوا بودو اصفهانو عکسای ما وسط میدون امام و مشهد و عرب زدگی قطارو شب به یاد ماندنی که هندوانه خوردیم و با گفتن جمله های "جوووووووووون. ایکس به توان آ إ  و آب سرد کن یخچال" به یادماندنی تر شد =)))))) و شیطونی سرخوشانه که با این جمله شروع میشد: سلام ساریخانی هستم مادر عباد" و تقلب های امتحان دفاعی منو محدثه که با اینکه برگه عوض کردیم آخر شدیم 15!ریختن آبمیوه روی چادر خانم عسگری توسط مطهره!!! و کلید دستشویی معلما که مخصوص دانش آموزان وی آی پی چهارم ریاضیم بود...

مجید و مثال گفتناش و پرسپولیسشو تیکه انداختناش که کل کلاس میترکیدن...

آقای شوقی که دیگه هیچی!3> چقد مطهره آویزونش بود

و ... آقای ماستری :*****  و جک هاش بیرون انداختناش از کلاس که منجر به وساطت خانم عسگری و برگشتن ما به کلاس میشد!!!  هیچوقت یادم نمیره اونروزیو که کلاه سرم بود و بهم گفت مگه اینجا باغ ملیه؟؟! پاشو برو بیرون!!! و فرار کردنشون از مدرسه از ترس صدای انفجار =)) و مثالهای آبگوشتی!!!

گفتم پاشو برو بیرون، یاد آقای عاجلو افتادم و گروه بنکدار... و مهم تر از همه قضیه موز و آهنگ "اوج آسمان" :|

سال سوم بودیم...چقدر اذیت کردیم بنده خدارو...  ازقضا اونسال نمایشگاه هم داشتیم و داشتند!!! که بهتره سخنی دراین باره عرض نکنم!

و آقای کارخانه که واقعا یک جنتلمن واقعی اند!!! وقتی بچه های ما طبق معمول داشتن از گرسنگی تلف میشدن 2000 تومن!!!! دادن ب ما!!!!! که هیچ معلمی حاضر نشد حتی 100تومن صدقه بدن...

آقای سعادت نواز که با خریدن بستنی به عنوان عیدی برای بچه ها تا یه عمر دعای خیر بچه ها پشت سرشونه! و اونروز که گلبرگ 1سوال از کتاب گاج پرسید وایشون باعصبانیت گفتن "گ*ه خورده!" رو هیچوقتت یادم نمیره =))))

خانم مجیدیان که تا این دم آخری دست از پرسش و دوره برنداشتن

خانم مصلحی و امتحاناشون :|

خانم عسگری ببخشید که کلید دستشوییو برداشتیم.ببخشید همش آویزون بودیم.ببخشید آذین موهاش همش بیرون بود :دی  . ببخشید اون همه پله رو میومدین پایین تا مارو از تو حیاط جمع کنین... ببخشید که همیشه ما و هیچ وقت فرصتو به 1گروه دیگه نمیدیم... :*

و اما بچه ها...

مرضیه عزیزم مرسی واسه ناهارهای 2نفره ی راهنمایی و جارو برقی ای که قراره بیاری ... و مرسی که همیشه همیشه کنارم بودی :*

مطهره ی گلم :* ببخشید. خیلی زیاد دوست دارم همین فک کنم بست باشه :دی مرسی واسه تمام کارهایی که واسم انجام دادی... ممنوم :*

آذین عزیییییززززززز مرسی که هرهفته حداقل روزی 1بار بغلم میکردی :)) البته همه ما میدونیم که این بغل کردن 1دلیل بیشتر نداش خیلی دوست دارم :*

شایسته ی مهربووووووون مطمئنم که هیچ وقت دوست پسری به خوبی تو گیرم نمیاد! حتی فرهاد! خودت که میدونی چقد دوست دارم مرسی واسه ی اون شبایی که "از اون شبا" بود و باهام بودی زیاد دوست دارمممم!  :*

ساره! ک... پاره :دی  چقد مهربونی آخه کصافط؟ خاک تو سرت با این دوستات :دی بذا کنکور بدیم باز برات کنسرت میذارم!  خیلی زیاد دوست دارم :*

مبینااااااااااااااااااااااااا قول میدم همیشه عینکمو بزنم فقط توام قول بده بیای منو بگیری... دوست دارم :*

نگین عزیزم ببخشید و خودت میدونی که چقد دوست دارم :*

پریااااا قر بده بیاااا :دی  دلم واسه غربت گریات تنگ میشه واسه شللاا لالا شلالا گفتنات =))  دووووست دارم! :*

نیکوی گل مرسی واسه گوش دادنت به حرفام و ممنون بخاطر اینکه همیشه در صحنه بودی خیلی دوست دارم  :*

و اما.... محدثه...  که همین حالا ام دلم برات تنگه.... چقد باهم کتاب خوندیم... هه!  یادته آیکون :-" رو بعداز هر 2صفحه...؟  یادته کتابامو پر لیریکس میکردی؟ آلبوم یادگاری سیاوش و دیوونه شدن واسه انریکه!!! =))) عجب روزایی بود! معینو جا انداختم  :دی دوست دارم عزیزم....  :*

 

خلاصه بدی خوبی دیدین حلال کنین ...

همتوتنو زیااااااااااددددد از ته دل دوست دارم :*******

...

My Beloved

 

mad

 

ma


نوشته شده در سه شنبه 91/12/22ساعت 6:40 عصر توسط آذین نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت