سلام به همگی! یه وبلاگ ساختم بعضیا که حس و حالشو دارن بیان بخونن و نظر بدن! واسه اولین مطلب کلی فکر کردم که چی بذارم... امروز اینو یه جایی خوندم به نظرم قشنگ بود اینو انتخاب کردم. کفشهایم را واکس میزنم ساعتم را گم میکنم کنار گلدانها عکس تو را میگذارم آهسته با نرمی روی تار را تمیز میکنم میخکها حسودی میکنند لبخند میزنم گلدانها دزدکی تو را نگاه میکنند مبادا من ببینم برایت بوسه میفرستند انگار چیزی گم کرده باشم مثل ماهی در تنگ سراغ کفش هایم میروم ساعت آمدنت را نمیدانم باید با آسمان تماس بگیرم اما این وقت روز ستاره ها خوابند ماه هم همین طور میترسم از خانه بیرون بروم تو در خانه بباری در خانه بمانم تو بیرون از خانه بباری...
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |