• وبلاگ : 
  • يادداشت : 4 شنبه ها...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 15 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ????
    ????
    ????
    ????
    ????
    ????
    ????
    ????

    اومدم يه خبري بدم و برم ???

    ????
    ????
    ????
    ????
    ????
    ????
    ????
    ????

    آپم نمي خواي بياي ؟بدو بيا ???

    ????
    ????
    ????
    ????
    ????
    ????

    ???مـــــــــــــنــــــــــتظــــــــرتــــــــــــــــــــم???


    سلام

    عجيب بود......خيلي.....


    واي چقدر اين حرفاي نگفته سنگينن!!!!
    + باران 


    سلام...

    اينم تو اون دفتره بود؟

    چه قشنگ....

    پاسخ

    سلام نه اينو خودم نوشتم مرسي

    سلام دوست عزيز

    عالي بود فقط يکم ريز نوشتي

    موفق باشي

    پاسخ

    سلام! ممنون من عذر ميخوام! :ا

    سلام عزيزم...

    ببخشيد بازم دير اومدم!

    قشنگ بود...خيلي...

    البته به شرطي که يه متن حسابش کني!...چون توي واقعيت فکر نميکنم همچين چيزي قشنگ باشه!....

    ولي مهم اينه که تو فوق العاده بودي...

    پاسخ

    خــــــــــــــــــيـــــــــــــــــــــــــلي ممنووووون!
    آخ!چشام در اومد!!!
    دختر جان يه ذره اين فنتو بزرگتر کن که آدم بيشتر کيف از اين متنات!
    :)
    پاسخ

    آآآآآآخ!!! من معذرت ميخوام!
    آخــــــــــــــــــــــــــي!! خيلي خوشگل بود ... دلم سوخت شديد!!:((

    موفق باشي ;)
    پاسخ

    مرسي لطف كردي!

    خدايا کفر نمي‌گويم،

    پريشانم،

    چه مي‌خواهي‌ تو از جانم؟!

    مرا بي ‌آنکه خود خواهم اسير زندگي ‌کردي.

    خداوندا!

    اگر روزي ‌ز عرش خود به زير آيي

    لباس فقر پوشي

    غرورت را براي ‌تکه ناني

    ‌به زير پاي‌ نامردان بياندازي‌

    و شب آهسته و خسته

    تهي‌ دست و زبان بسته

    به سوي ‌خانه باز آيي

    زمين و آسمان را کفر مي‌گويي

    نمي‌گويي؟!

    خداوندا!

    اگر در روز گرما خيز تابستان

    تنت بر سايه‌ي ‌ديوار بگشايي

    لبت بر کاسه‌ي‌ مسي‌ قير اندود بگذاري

    و قدري آن طرف‌تر

    عمارت‌هاي ‌مرمرين بيني‌

    و اعصابت براي‌ سکه‌اي‌ اين‌سو و آن‌سو در روان باشد

    زمين و آسمان را کفر مي‌گويي

    نمي‌گويي؟!

    خداوندا!

    اگر روزي‌ بشر گردي‌

    ز حال بندگانت با خبر گردي‌

    پشيمان مي‌شوي‌ از قصه خلقت، از اين بودن، از اين بدعت.

    خداوندا تو مسئولي.

    خداوندا تو مي‌داني‌ که انسان بودن و ماندن

    در اين دنيا چه دشوار است،

    چه رنجي ‌مي‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
    پاسخ

    ممنون از نظرتون!
    آدم بيشتر از آهنگ صداي طرفش لذت ميبره و ميشنوه اونا رو ، نه چيزي که داره ميگه ...
    قشنگ بود .
    پاسخ

    ممنون. آدم از همه چيز طرفش لذت ميبره! :دي


    سلام عزيزم...

    مرسي که اومدي سر زدي.....(اوه!!!!!!!!!!!!!!!!)

    ترکئندي...

    کاسه چشمم پر خون شد تا خوندمش.....

    با اين (ي) هاي جدا از هم....

    ايش ش ش ش ش ش!!!!!!

    بابا عزيزم....يه کم خوش خط تر...

    اگر خودت مينوشتي بهتر بودا...تازه خط تو هم که توپ...

    :دي....

    فدات شم...

    خبر نکردي آپي....

    :(

    جرا هي منو اذيت ميکني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخ

    ببخشيـــــــــــــــــــــــــد ! ممنون!


    يعني قشنگ چشام در اومد تا اينو خوندم!!!!

    ولي ارزششو داشتـــــ ... :)

    پاسخ

    فداي اون چشات! مرسي عزيززززززم
    سلام ، خوبي ؟
    داستان خيلي قشنگي بود ، مرسي !
    آپ جديد کردي خبر بده .. فعلا باي ..
    پاسخ

    سلام.مرسي!

    سلام قشنگ بود.
    پاسخ

    سلام. ممنون!